دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

99٪ واسه من که درست بود

 

 

 

 

 

سلام

این وبلاگ تا اطلاع ثانوی در  به روز نمیشود

ولی من مدیریت همین وبلاگی که شما داخلش هستید

نظرات رو میخونم

و

در صورتی که بخوام  دوباره شروع به کار کنم

با همین وبلاگ میام

نه مثل  بعضیا  با 100 نام و100 ادرس

هرکی  هرچی میخواد بگه

من دوستام رو پیدا کردم

منو فقط وفقط یک چیز تو نت نگهداشته بود

نارنجی که قبل داشتمش و اومده بود تو دنیای واقعیم

و تنها کسی که واسش میومدم نت هومن بود

که اونم الانه مال  مال خودمه

و با دنیا این دوتا رو عوض نمیکنم

ابجی شیلا هم بهش میگم کجا بیاد

پس دیگه کاری با نت و فرمان روایان  پوشالیش ندارم

منظورم همونایی هست که هزارتا وبلاگ رو با یک مدریت مدریت میکنن

و احساس میکنن همه  بچه هستن اونا عاقل

و یک  حکومت واسه خودشون ساختن

خوب  طبیعی هست هر حکومتی یک سری  تلفات هم از مردم بی گناه و کم ندار

باید بده

من همین یک وبلاگ رو دارم

مثل خیلی از دوستان که نتونستن

مالیات این حکومت رو بدن

یا بهتر بگم زیر بار نامردی و کثافت کاری نرفتن

و از این حکومت نقل مکان کردن

منم  میرم به دنیایی

که بدونم وقتی بهم میگه سلام

تو چشماش بخونم که چقدر دوسم داره

نه اینجا که قاضی و هیات منسفه و حتی جلاد و حتی مرده شورشون قبر کنشون امکان داره یکی باشه

 که  هست!!!

این جا  با یک وبلاگ صدات به کسی نمیرسه

که اگه برسه هم  هزار  توهمت میاد پشتش

نیگا کنید  3 سال  اومدم کنارتون

هرچند یک ماه کافی بود بفهمی کی چیکاره هست

اما

سه سال فکر نکنم کسی بتونه چیزی که هستو از کسی پنهون کنه

منتظر همه نو حمله هستم

من تو این دونیا  چی دارم

اینم  واسه شما

بجای مالیاتی که نمیتونم بدم بهتون وردارید

ولی من یک کوله بار با خودم میبرم

شرفم

انسانیت

دلم

قلبم

که هنوز سیاهی  حکومت شما تاثیری  روش نزاشته

با اجازه تمام دوستانم که میدونم خیلی دوسم دارن ولی من نمیتونم

نمیتونم اینجا نفس بکشم

خوب

شب همه اونایی که خواب هستن و اونایی که خودشونو به خواب زدن بخیر

و روز اونایی که خواب بودن و بیدار شدن و شاید میخوان بیدار بشن خوش

با اجازه تمام دوستانم

همین

یاحق

السلام علیک یا ضامن آهو

بجز زبانم که همیشه خاموش است...

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن 

 

 

با مردم بی درد ندانی که چه درد است! 

 

 

 

 

 

می پرسی تو را دوست دارم؟ 

حتی اگر بخواهم پاسخ دهم نمی توانم 

  
مگر می شود با کلمات،
احساس دستها را بیان کرد؟ 

 

   


آن زمان که با دیدگان پر اندیشه و روشن بین 

به من می نگری چه نشاط و لطفی دلم را فرا می گیرد؟ 

می پرسی تو را دوست دارم؟ 

 مگر واقعا پاسخ این سوال را نمی دانی؟ 

 

 

 


مگر خاموشی من، راز دلم را به تو نمی گوید

 


مگر آه سوزان از سر

 

 نهان خبر نمی دهد؟ ؟ مگر ممکن است با عبارات شرح داد که  

 

 


راستی آیا شکوه آمیخته به بیم و امید، 

 که من هر لحظه هم می خواهم به زبان آورم و هم سعی می کنم 

 که از دل بر لبم نرسد،  

راز پنهان مرا به تو نمی گوید؟ 


عزیز من  

 

    بیم و امید،  نهان خبر نمی دهد؟ من، راز دلم را به تو نمی گوید؟ 

 چطور نمی بینی که سراپای من از عشق به تو حکایت می کند ؟   

 

همه ذرات وجود من با تو حدیث عشق می گویند،  

 

 

 بجز زبانم که همیشه خاموش است...

 

 

 

 

آقا هومن 

 

ببخشید 

 

داداش هومن 

 

 

( اخه داداش هومن تهدید کردم اگه یک بار دیگه بگم آقا هومن دستشو از رو فرمون بر  

 

میداره  و با پشت دست تو دهنم  میزنه) 

 

 

خیلی دوست دارم 

 

 

 

خیلی 

 

 

 

 

آهنگ وبلاگم رو تقدیم میکنم به شما داداشی 

 

 

 

خیلی نوشتم اما همشو پاک کردم  

 

 

 

و این چکیده تمام نوشته هام بود. 

 

 

 

همین 

 

یاحق 

 

 

السلام علیک یا ضامن آهو

این آپ فقط یک مخاطب داره اونم خودش میدونه

تورا با اشک و خون از سینه راندم

آخر هم که تا در جام قلب دیگری ریزی شراب آرزو ها را


به زلف دیگری آویزی آن گلهای صحرا را


مگو با من مگو دیگر مگو از هستی و مستی


من آن خودرو گیاه وحشی صحرای اندوهم


که گلهای نگاه و خنده هایم رنگ غم دارد


مرا از سینه بیرون کن  ببر از خاطر آشفته نامم را

بزن بر سنگ جامم را

مرا بشکن مرا بشکن !


کنون کز من بجا مشت پری در آشیان مانده و َ آهی زیر سقف آسمان مانده


بیا آتش بزن این آشیان را این بال و پرها را


رها کن این دل غمگین و تنها را


تو را راندم که دست دیگری بنیان کند روزی بنای عشق و امیدت


شود امید جاویدت


تو را راندم


ولی هرگز مگو با من که اصلا معنی عشق و محبت را نمی دانم


که در چشمان تو

 نقش غم ودردت نمیخوانم


تو را راندم


ولی آن لحظه گویی آسمان می مرد! جهان تاریک میشد کهکشان میمرد!
درون سینه ام دل ناله میزد


باز کن از پای زنجیرم

که بگریزم به دامانش بیاویزم


به او با اشک و خون گویم مرو


من بی تو میمیرم


ولی من در میان های های گریه خندیدم

که تو هرگز ندانی


بی تو یک تک شاخه عریانم


پاییزم  دگر از غصه لبریزم


و اینک ...


دلا خو کن به تنهایی


که از تنها بلا خیزد


سعادت آن کسی دارد که از تنها نپرهیزد !!!

سلام

بعضی  وقتا  بعضی چیزهارو باید بدی تا خیلی چیزارو بدست بیاری

ولی بعضی وقتا خیلی چیزهارو باید بدی اما چیزی بدست نمیاری

ولی بعضی وقتا همه چیزتو میدی تا همه چیزت بره

و جالب اینجا هست

کسی که یکبار همه چیزشو داده  دو باره بخواد از دست بده چیزی که به دست اورده چی؟

یکی که تازه بلند شده رو پاش دوباره بخوره زمین چی اتفاقی واسش میفه؟

من اگه بجای اون باشم  دوباره می ایستم اما دیگه به زمین اعتماد نمیکنم

و نیم خیز نیم خیز راه میرم

شاید  دلیل نیم خیز راه رفتنم رو بهانه کنم زمین خوردنم و اعتمادبه زمینو

خودم میدونم دلیلش قلبی بوده که شکستم

گفتم قلب

قلب یعنی چی؟

قوی ترین دست گاه در بد انسان که باعث پمپازخون به تمام نقاط بدن انسن میشود !!!

شاید این هم میشه معنی کرد

قلب: ساده ترین قسمت از بدن انسان که به سادگی در نگاه و عشق سپری بر بدن میشود

یا انم میشه معنی کرد

قلب: یک قسمت شیشه ای  بسیار نازک که با کوچکترین فشار میشکنه

خوب بعضیوقتا قلبی فدای قلبی

زیبا میشه  شیشه در مقابل شیشه

هر دو  شیشه میشکنه

اما اینو قبول کن اونی که عاشقه و باعث این شکستن شده بیشتر  زلر میکنه

اینو بدون درسته

قلبم در مقابل قلبت قرار کرفت

اما زلر اصلی رو من کردم

شک نکن

دوستی رو از دست دادم که عاشم بود و منم

پیش بینی میکنم که قهر میکنی باهام دلیلش اینه

که یککی اینکارو با من میرد هر چقدر هم عزیز بود  دیگه نامشو نمیبردم

این رو واسه مخاطب خواسی  گفتم خودش میدونه

Ip=……..135.89

حلالم کن

ازادی  هر کاری بکنی هنوز همونی هستی که میدونی خودت

نیگا دیدی چقدر عزیزی ؟

دیدی شکی نبود

دیدی عاشقتم

چون  عاشقتم شکستم تا نشکنی اما میدونم شکستی

دیگه گریه جواب  دلرو نمیده

اگه خواستی میدونی کجا میتونی پیدام کنی

همون جای همیشگی

تاریخ نگارش : 16/8/90

ساعت:19:17دقیقه

مکان خونمون

اسلام علیک یا ضامن آهو

یاحق

همین