دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

درد پنهان 2

نشوالهی دلی ده که جای تو باشد  

 

 لسانی که در وی ثنای تو باشد 


 
الهی بده همتی آن چنانم   

  

که سعیم وصول لقای تو باشد 


 
ای چنانم کن از عشق خود مست 

    

 که خواب و خورم از برای تو باشد  

 



الهی عطا کن به فکرم تو نوری  

 
که محصول فکرم دعای توباشد

 

  

 

سلام 

 

  

خیلی از دوستان به من لطف دارن و منو شرمنده  

 

 خودشون میکنن تشکر از شما دوستان  

 

 

 عزیز از این به بعد از یک داستان و یک خاطره  

 

سعی میکنم استفاده کنم و امیدوارم شما 

 

 

 هم  بپسندین این شیوه روبا اجازه شما دوستان  

 

 

 عنوان این پست میزارم: درد پنهان

  

 

ادامه مطلب فراموش نشه 

 

 

 

 تا اینجا رفتیم که  مادر دروتی با دلواپسی

 

 

 از دکتر پرسید به چه دلیلی این سوال رو میکنید 

 

 

 

دکتر گفت مشکلی  نیست فقط برای اطمینان بیشتر  

 

 می خوام از سر دورتی  عکس سه بعدی وردارم 

مادر دورتی فکر میکرد که این کار زیاد طول میکشد ولی 

 

 بر عکس،تمام مراحل به فوریت انجام پذیرفت  و پس  

 

از پنج دقیقه ،عکسبرداری از سر دختر ک  به پایان رسید.  

 

 جیم دخترش را از روی دستگاه عکسبرداری بلند کرد  

 

و وقتی که می خواست از آنجا برود،صدای مسوول مربوطه 

 

  را  شنید که گفت؛برایتان آرزوی موفقیت و نیک روزی میکنم.  

 

بعد از آن ماری عازم خانه شد تا برود استراحت کند و بیاید 

 

 تا شب کنار تخت دخترک شب را صبح کند.و جیم در 

 

بیمارستان در کنار بستر دختر نشست . اتاق دورتی ساکت 

 

 و آروم بود دخترک زود خوابش برد . در این موقع پزشک وارد  

 

اتاق شد و با اشاره دست از جیم خواست که به دنبالش  

 

بیاید پزشک جیم را به اتاقی خصوصی  دعوت کردو گفت؛  

 

در مغز دورتی  غدهای وجود داردجیم ،نتوانست   

 

 جلوی اشک هایش را بگیرد  

 

 

 

و بی اختیار شروع کرد به گریستن کرد.دراین حال 

 

،پزشک  دستش را روی شانه او گذاشت و کوشید آرامش کند.   

 

 

 

 

غده بدخیمی که در مغز دورتی وجود داشت . از نوع شایعی 

 

 در بین  کودکان ونوجوانان بود. که هر سال400کودک و نو جوان  

 

بدین مرض گرفتار میشوند. غده مرموض که به اندازه یک 

 

 توده کوچک است،درمغز به وجود می آید و باعث اختلال  

 

در تعادل و حرکت بیمار میگردد. در ضمن یاخته هایش(ریشه) 

 

بر ساقه مغز اثر مینهد و تنظیم تنفس و ضربان قلب را نیز. 

 

 از وظایف این بخش از مغز، مختل میسازد . غده مذکور  

 

در مغز دورتی بزرگ شده و حتی مسیر ورود مایع نخاعی مغز 

 

 را که به وسیله مغز تولید میگردد. مسدود ساخته  است.  

 

تجمع این مایع در مغز موجب فشرده شدن ساقه مغز در 

 

 انتهای جمجمه شده است.وچنانچه این فشار شدید  

 

به همین حال باقی بماند ، ضربان قلب دورتی متوقف میشود.  

 

  

 

خوب با اجاز دوستان ما بقی این داستان میزارم تا پست  

 

بعدی باهم بخونیم امیدوارم که حوصله شما دوستان سر نرفته باشه   

 

 

 

 

                                       حالا خاطره  

 

می خوام از اینکه چی شد که باعث شد من برم حرم 

 

 واستون  بگم امیدوارم واسه شما جذاب باشه  

 

من یک شب خیلی حالم بد بود  اومدم تو یاهو مسنجر   

 

به محز اینکه آیدیمو واشد یک پیغام ادد اومد واسم   

 

منم ادد کردم و خیلی تلخ با طرف مقابل بدونه سلام شروع کردم 

 

 به داد زدن من تقریبا 10تا  خط نوشتم با خودم گفتم  

 

الان شروع میکنه به داد قال  میدونید چی شد؟  

 

 

                            فقط گفت سلام   

 

 

نمیدونم چرا اما آروم شدم یا بهتر بگم شرمنده شدم  

شد یه دوست صمیمیم  پنج شیش روز با هم چت  

 

میکردیم خیلی آدم خوبی هست یک حسی رو تو من  

 

زنده کرد حس معنویت بهم گفت چرا  سنگ صبور تو 

 

 انسان باید باشه انسانی که خودش یک سنگ صبور لازم داره 

 

بهم گفت من یک سنگ صبور میشناسم که میتونی 

 

 بری جاش هر وقت خواستی  هیچوقتم حوصلش سر نمیشه  

آدرس داد خیلی  از  سنگ صبورش تعریف میکرد دلم 

 

 میگفت امتحانش ضرر نداره  نمیدونم گفتم کجاست  

 

این سنگ صبورت گفت واسه من  خواهرش  سنگ صبورمه  

 

 واسه تو میتونه  برادرش سنگ صبورت باشه تعجب کردم  

پرسیدم چی ؟ گفت  خونه شما تا حرم امام رضا چقدر راه هست  

 

 گفتم با ماشین ۱۰ دقیقهگفت برو حرم میبینیش تابلو هست 

 

 

ولی یادت باشه از  درب باب الجواد بری تو و 

 

 اذن دخولم بخونی که صاحب خونه هواسش بهت باشه  

و ازم قول پسرونه گرفت که بعد امتحان آخرم که اجتماعی بود 

 

 برم حرم منم رفتم .که اتفاقای تو حرم واسم افتاد 

 

 که با اجازتون میزارم واسه پست بعدی  

 

ممنون که منو همراهی کردین  شرمنده که حوصله شمارو سر بردم  

قال الامام الرضا (ع) 

اُلاِمآمُ اَلاَنیسُ الرُّفیـقُ وَالوالِدُ الشُّفیقُ   

 وَ الاَخُ الشَّفیقُ  

امام،مونسی دلسوز،پدری مهربان و برادری همدل است

 

 

 

 

آقا!پدرم!برادرم!مولایم!  

 

 

هر روز به شوق دیدنت می آیم 

 

امروز تو را حلقه به گوشم که شود 

 

 

لبریز صدای روشت فردایم 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تذکر . پیشنهاد . درخواست  

 

 همینجا برای آخرین بار به تمام عزیزانی که به وب  

 

من سر میزنن میگم من یک انسان هستم  

 

 

مثل همه آدمهای روی کره زمین که فقط می خواد 

 

 توی این دنیای مجازی در یک قسمتی به اسم وبلاگ 

 

 

 که مثل دفتر خاطراتش هست درد دلهاش رو بنویسه و  

 

اگر هم کسی دوست داشت که بیاد درد دلهاش 

 

 

 

 رو بخونه و باهاش همدردی کنه میتونه تو  

 

 

قسمت نظرات نظرش رو بنویسه.من نه احتیاج به  

 

 

 

کمک کسی دارم و نه میخام با کسی خارج از وبم 

 

 

 

 دوست باشم و چیز خصوصی هم ندارم که بخام  

 

 

پنهونش کنم.در ضمن بی ال هم نیستم و علاقه ای 

 

 

 هم به این کار ندارم.با همه عزیزانی که به من محبت 

 

 

 دارند و اینجا میان هم دوست هستم و دوستشون دارم.
 

ازین به بعد نظرات خصوصی و حرفای زشت و مسایل  

 

خارج از موضوع وبلاگ هم اگر نوشته بشه بدون 

 

 

 استثنا حذفشون میکنم.در پایان از همه دوستای 

 

 

 خوبم عذر خواهی میکنم 

 

 

   

 

 

 همین

 

 

 خدا جای حق نشسته

 

 

با تشکر دوست شما یک ناراضی 

 

  

نظرات 31 + ارسال نظر
یه دوست یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:22 ق.ظ

امیدوارم لایق این همه تعریف باشم
اما امین جان من قبل از اینکه بخوام یه دوست برا تو باشم سعی کردم بشناسمت تا یه داداش خوب تو این محیط مجازی باشم
داداشی که به چشم برادری بهت نگاه میکنه و اشتباهاتت رو میگه
داداشی که خودشم اشتباه میکنه و تنها فرقش بادیگران اینه که نمیخواد بزرگ باشه میخواد خودش باشه نه یه ادم عجیب و خیلی بزرگ که مثل حاج اقاها بهش نگاه کنن
مهم نیست دیگران راجب حرم رفتنت چی میگن مهم اینه که امام رضا چی رو دوست داره همین
از طرف کسی که دوستت داره

سلام

ممنون داداشی

مرسی میدونم که امام رضا قربونش برم خیلی خوبه اگه می خواست را نده همون اول رام نمیداد

نه الان که آبجیشو ضامن خودم کردم که ببخشم

مرسی که اومدی همین

هومن یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:33 ق.ظ http://boy-bazi.blogsky.com/

سلام










همون

سلام آقا هومن

نظرتون رو حتما با فونت سفید رنگ نوشتین که من نمیتونم بخونم.
اما از اینکه تشریف آوردین خیلی خوشحال شدم دوست خوبم.
مرسی
بای

هومن یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:11 ق.ظ http://boy-bazi.blogsky.com/

دوباره سلام داداشی
اون نظر قبلیو به قصد شوخی گذاشتم ها.
انشاالله که ناراحت نمیشی.
میدونم جنبه شما بالاتر ازین حرفاست دیگه.
چه شعر و دعای ترکیبی زیبایی نوشتی خیلی منو به وجد آورد دوست گلم.
خیلی داستانه قشنگی هستش من دوباره اشکم سرازیر شد دیگه.
چی کنم آخه این دل صاحاب مرده از شیشه هستش.
خاطره هم واقعا پند آموز و پر از خلوص نیت بود.
اون مطلب آخری رو خیلی خوب نوشتی از نظر من دوست خوبم.
بهتر که همه اندازه خودشون رو بدونن تا از حد فراتر نرن داداشی.
من کاملا با شما موافقم.
یک بار برای همیشه.
منتظر ادامه داستان زیبای دوروتی هستم داداش گلم.
ممنون واسه همه چی
دوست دارم
بای

سلام

فهمیدم شوخی کردی داداشی

مگه آدم از داداشی خودش ناراحتم میشه؟ به حق چیزای نشنیده

خواهش میکنم داداشی

نظر لطف شماست اینو یکی از دوستام بهم داد منم نوشتم

اره خیلی سخته به خدا من از صبح میرم مدرسه ظهر که میام دنبال موضوع میگردم ژیدا میکنم میشینم رو کاغذ مینویسم بد میام تو
word مینویسم کپی میکنم تو وب مرتب میکنم تازه شروع کاره دنبال عکس به خدا من دنبال عکس 3 ساعتم گشتم
ساعت تقریبا شده 8شب

آپ میکنی با خودت میگی خیلی عالی شد

فردا که وبلاگ وا میکنی میبینی 46تا نظر داری

از خوشحالی شاخ در میاری ولی وقتی باز میکنی 23تاش حرف بی مربوته تک و تکی خصوصی خوب بود
بقیشم تایید کردم الان23 تا نظر قیر تایید دارم منهای آدم خوبا

مرسی مزاهم شدم

نشگون یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:27 ق.ظ

سلام

به خدا خیلی ذهنمو پری شب تا الان در گیر کردی می دونی که بخاطر چی می گم ؟

خوش به حالتون امام رضا دارین

همیشه سعی کن تو زندگیت یک راهی که می ری به حرفای دیگران گوش کنی بعد با عقلت بسنجی اگر درست بود اجرا کنی اگر نبود اصلا فکر کن ندیدی

موفق باشی

سلام

میدونم نشگون خدا بزرگه هرچی خدا بخواد همون میشه همین

آره من قبلا با یکیاردوستام صحبت میکردیم تو تهران بود بهش میگفتم خوشبحالت تو تهرانی میتونی بازیای استقلال و تیم ملی رو بری آزادی ببینی
بهم خندید و گفت تو هنوز بچهای نمی فهمی الان که با امام رضا آشتی کردم میفهمم منظورش میفهمم

چشم ممنون باید همین کار بکنم مرسی از راهنمای خیلی ممنون

به اون موضوع هم فکر نکن خدا بزرگه نه؟

منکه به بزرگیش شکی ندارم

رضا (Best Boy) یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:04 ق.ظ http://www.shirazboys.blogsky.com/

سلام عزیز
خیلی عالی بود
خوش به حالت
شما که بهتر میدونی من ...
ای کاش من هم ...
راستی ولشون کن
اینها بیشتر از این درک نمیکنن
اون نظری که من گذاشته بودم رو تایید میکردی
عیبی نداشت
اگر کسی میومد به من چیزی میگفت
من خوب بلدم چه جوری بروفمش
به هر حال مرسی
داداش خیلی گلی
من هم از یادت نشه
ههههه
دیدی اقا معلم درسم رو خوب خوندم و اصطلاحات رو خوب یاد گرفتم
فعلا بای

سلام

خیلی خوبی داداشی کاش همه مثل شما فکر میکردن

داداشی من نظراتی که مینویسن خصوصی اگرم خوب باشه هم تایید نمیکنم اما اگه تو یک نظر ازم انتقاد بشه و بی ادبی توش نباشه تایید میکنم و جواب میدم در حد توان و اگرم اشتباه کرده بودم به سراحت معزرت خواهی میکردم

مثلا جریان پست که برای سرپرست گذاشته بودم که الان اون پست دلیت کردم
من تو اون پست اشتباه کردم و تمام انتقاد هار گذاشتم و از اشتباهم معزرت خواهی کردم حتی تو پست بعدی هم معزرت خواستم

نه داداشی من تو این دنیا مجازی اومدم که درد دلم بنویسم و آروم شم نه اینکه باعث دعوا شم

من لال نیستم یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 ب.ظ

سلام داداش امین
حالت چطوره؟

خیییییییییییییییلی زیبا مینویسی
کاش منم میتونستم احساسم رو اینطوری بیان کنم
حتی بیان احساس هم استعداد میخواد که من ندارم
در کل کارت قابل تعریف کردن نیست چون واقعا عالیه
داداش امین برای ماهم دعا کن

داستانت خیلی جذابه
بازم ازت ممنونم





موفق باشی سلامت باشی سربلند باشی فقط باشی بودنی که بدرد بخوره مهمه

سلام داداشی

مرسی ممنون

شما که نظر لطف به من دارید شما هم وب قشنگی دارین خیلی هم قشنگ من که روزی ۳ ۴ بار میام و میرم

داداشی شما احساس تو با شعر های قشنگت بیان میکنی که خیلی قشنگ تر از حرف زدن هست

در مورد داستان نظر لطف شما رو میرسونه

شماهم موفق سلامت و سر بلند باشی داداشی

خیلی خوبی میدونستی؟ نمیدونستی؟

خوب عیبی نداره حالا من گفتم که بدونی (لبخند)

مرسی اومدی داداشی

نقاب یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

سنگ صبور

معنویت

سلام

امیدوارم

داد قال

کلماتی که با فونت رنگی می نویسید برایم معنای دیگری دارد... شاید تاکید شما و تمام معنای نوشته ها و داستان هایتان در آن کلمات خلاصه شده...

از این شیوه بیشتر استفاده نمایید... زیباست برای درک مفهموم نوشته هایتان

موفق باشید

سلام

مرسی به من سر زدی

اره خوب منظور منو فهمیدی ممنون از دقت شما عزیز خیلی هم ممنون

چشم مرسی از همراهی شما دوست عزیز

شما هم موفق باشید

مرسی به من سر زدی

ارسلان یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ب.ظ http://11arsi.blogfa.com

سلام ناراضی جان
خوبی ؟
این پستت هم خوب بود قلم زیبایی داری
بابتش مر30
میگم جواب من رو هنوز ندادی ها ؟
اگه اشتباه کردم خواب بگو منم از تردید در بیام
راستی بدون که اصلا قصد اذیت کردن ندارم و فقط میخوام تردیدی که دارم رفع بشه
منتظرتم
موفق باشی فعلا

سلام

آره خوبم ممنونم

خواهش میکنم نظر لطف شما هست

ببخشید فکر کردم هم تو وب دادم هم تو نظر ولی ببخشید


آره فکر کنم شما اشتباه کردید فکر که نه متمعن هستم که اشتباه کردید

میدونم شما تو نظر خصوصیتون بهم گفتین ممنونم شما متمعن باشید و امین شما نیستم

اما میتونم دوست شما باشم

همین

سامان یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:34 ب.ظ http://www.tanhayiboys.blogfa.com

سلام عای و عالیییی فقط همین

سلام

ممنون اومدی بهم سر زد اومدم خیلی وب باحالی داری

داداشی یک پیشنهاد تابلو نکن ۱۴ سالته

فقط بگو ۳۰ سالته

اینو واسه خودت گفتم که عزیت نشی همین

نارنجی پوش یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:38 ب.ظ http://stoneman01.blogfa.com/

خب من حالا باید چی بگم ناراضی؟؟
نمیدونم از چی بگم
داستان و خاطره که باشه به کنار
چون خوب بودن پس نظرم مثل همه کسای دیگست
حالا میرسیم به
اصلا بزار از اینجا شروع کنم....
سلام ناراضی
نمیدونم که اگه من اون کسی بودم که تو با عصبانیت باهاش حرف زدی چی میگفتم
و نمیدونم اگه تو این وضع قرار بگیرم چیکار میکنم
ولی اینو میدونم که باید به هم عشق بورزیم
با هم مهربون باشیم
با هم برادر باشیم همانگونه که هستیم
همه از یک پدر و مادریم و ناگذیر با هم روبرو میشیم
حالا اینجا نشد اون دنیا که اجتناب ناپذیره
مگه نه اینه که اون دنیا ابدیه،اون دنیا جاییه که همه روبروی هم نشستیم و از این دنیا صحبت میکنیم البته اگه از اهل بهشت باشیم به لطف ایزد منان که نور علی نور است
اونجاست که من روبروت نشستم و میگم ناراضی الان دیگه راضی شدی؟؟
و تو هم میگی آخه نالنجی لنگی بود که تو همیشه اون لنگی بودی؟؟
الان به این لنگ ثبض نگاح کن
بابا لااقل اون دنیا املاتو درست کن رفیق
خلاصه این میشه که من اونجا میگم راستی رفیق
تو که فقط10دقیقه تا حرم فاصله داشتی بجای منم زیارت کردی؟
بجای منی که 2000کیلومتر اونورتر بودم
اونوقت تو چی میگی؟
نمیدونم چی میگی ولی............
ببخش زیاد حرف زدم
فیلن بای مونامی

سلام

خیلی ممنون

نمیدونم چرا وقتی مطالب شما رو میخونم خندم میگیره یعنی یک جوری منو میخندونی

چیجوری بگم شما باعث میشی واسه همین چند لحظه که خودم بارها تکرار میکنم با خوندن دوبارش شاد بشم

اره اونجا تو بهشت شاد میشم

میترسم ورودی بهشت بخوان امتحان املا بگیرن اونوقت چیکار کنم

چشم داداشی به خدا امشب که میخوام برم حرم یک کاغذ نوشتم اسمای دوستام که همشون یادم باشه

شما نشگون احسان امو غذل آبجی خودم مهران آقا ارسلان

بازم بگم همه فقط میدونم تا الان شده نصف صفحه

مرسی اومدی و به من سر زدی

راستی متمعن باش اونجا جواب میدم اره خیلی

همین

شیرین یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:43 ب.ظ http://www.zahrazohari.blogfa.com

دوست عزیزم سلام

از اینکه با شما آشنا میشم خوشحالم

خیلی زیبا بود

گل های سفیدتون هم خیلی زیبا بود .

مرسی از نوشته ی قشنگتون .

با سروده ای جدید آپم

خوشحال میشم تشریف بیارید

سبز باشید و بیکران [گل]

سلام

شرمنده منکه نتونستم بیام تو وب شما

چون به محز اینکه وب میخواست وا بشه سیستم من هنگ میکرد و خطا میداد

بقیه وب هارو وا میکنه یکی شمارو نمیتونه ۵ ۶ بارم امتحان کردم

ولی فکر نکنم ار باشه مشکل جون من ۳ چهار جادیگه رفتم درست بود

ولی بازم ببخشید نظر تایید میکنم شاید بقیه دوستان بتونن برن

مرسی به من سر زدی عزیز

داریوش یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:38 ب.ظ http://dariush1.blogfa.com

سلام
از اینکه خبرم کردی خیلی خیلی ممنونم
خیلی گلی
دوست دارم رفیق
انشاالله که همیشه موفق باشی پسر

سلام

خواهش میکنم وظیفه من بوده

منم شمارو دوست دارم

شما هم انشاالله موفق باشید

همین

جی جی دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:38 ق.ظ

سلام

خوبه داستان بنویسی !

شعر هم از همه چی بهتره

خوب باید بگم قاطعیت خوبی هم داشتی !

اما ....

بیخیال !

سلام

ممنون نظر لطف شماست داداشی

اره منم از شعر خوشم میاد

اونم نظر لطف شماست عزیز

اما...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بیخیال......؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!؟!؟؟!؟!!؟؟

من که معنی این دو تای آخریرو نفهمیدم اما مرسی اومدیداداشی

راستی خیلی خوبی

مزاحم کوچولو دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:01 ق.ظ http://mozahemkocholo.blogfa.com

سلام،

میبینم که همه بزرگها رو دور هم جمع کردید

خیلی از نوشته هاتون لذت بردم

قدر خودت رو بدون
خوشا به حالتون که همدمی چون امام رضا (ع) رو در جوارتون دارید

براتون آرزوی موفقیت می کنم

موفق باشی

بای

سلام
همه بزرگا به من لطف دارن

منم از نوشته های شما لذت بردم ممنون

مرسی ممنونم

آره اگه این بابام بزاره برم حرم همش میگه حرم چی خبر همش می خوای بری اومن شب

ولی من میرم :)

ممنون

داداش مرتضی انقدر نیومدی حالا که اومدین من هول کردم ببخشید دیگه اینجوری انقدر ساده جواب دادم ببخشید

ممنون به من سر زدی منو سرفراز کردید

من لال نیستم دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:27 ق.ظ http://kill.blogfa.com

سلام داداشی
آپ کردم یه سر بهم بزن

سلام

ممنون منو قابل میدونی و بهم سر میزنی داداشی


با سر اومدم

احمدرضا دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:58 ق.ظ http://www.niceboye.blogfa.com

آپم.برات وسیله نقلیه گذاشتم.با هرکدوم دوست داشتی ویا
. . ¸,.,¸.
. . . . ¸,’ ¸,. . ¸ `-,”~-~’,¸,.¹-~-._¸,.
. . . . ) . ‘”¨ . .):. .`-,;:.`,’;;‘¸,.¹¯¸¸,.-دوست عزیز...
. . .,-’ , , , , ,-‘;:.. . .`-¸;:.`,’--~’`,¯-.,¸_,
. . (. ,•¸,-~’¨|;;;::.. .. . “-,;:/,`,-~-~¬¯. . . . . . .¸,..,¸ . . . . .¸,.-~--.¸_
. . . ¨`” . . . .|;;;:::.. . .. . ¯¯`*¬~---~~¬¬”``~-,;:;;`”~--~”:;;::,-“’’``¯¨`
. . . . . . . . . \;;;::… . … ,. .... بروزم یه سری به ما بزنید¨`-,;;:;;::;;::;:;:`¬~-.¸
'``````````````/;;;:;::… ,, ..:;, :… ,, .. :;,:;,. . ., ¸ . . . .`,;;:;:::;:;:;;-~”`¨
, . . . . . . . .|;;::;:... .:; .:;;¸ . . ,, ..:;,, .. :. . ..:’ .. . . |;;::;;:;:;;”-~¬~-.,¸.-~’
. . . . . . . . . \;;::.. . `` .:;;;, . . . ,, ..:;, :… ,, .. :. . . . ,’`”~-,;;:;:;;.¸.,~--“`¨
. . . . . .¸.-~¬”`,-‘;:. . ..:;;::... .. .. . .. ... ..:;;. . . . .,’ . . . .`”*”`¯
. . . . . l’:,~-¬`;;:¸.-~¬”```”¬~--~¬, ..:;;¸-‘¨¯`\;:.. ./
. … . . |`|/`”,-‘¯ . . . . . . . . . . . . .`,.::;;\ . . . `,;:.\
. . . . . .l,/`/,.¸ . .با این اسب بیاید. . . . ).::;;\ . . . .`¸;:`,
. . . . . ./ (-.¸ ) . که زودتر برسید ..-“.:,-“’ . . . . . \;
هاهاها
|>سلام به تو دوست خو بم ,,,,,,,,,,,,,,,,,
|نمیخوای بیایی من آپ کردم هــــا.!| '""",||_____
|_..._...__________________|====_|___|..,]|
"(@ )'(@ )"'"""""""""""""''"""(@)'(@)"""""(@)
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

سلام

وای چی باحال اسب سوار من جلو میشینم



اومدم

پسرسرا دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:06 ب.ظ

سلام داداشی
منم سینا
امروز مرخص شدم
فعلا یه کم بهترم ازاینکه برام دعا کردی و رفتی حرم خیلی ممنون غافل گیر شدم ازت خلی ممنونم
مرسی

سلام داداشی

دااشی خیلی دوست دارم

خدا شکر خیلی نگران بودم به خدا هر شب حرم دعا میکردم شماره

من وظیفم بود واسه دوستم این کار بکنم فقط همین

مرسی اومدی به من خبر دادی

جی جی دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:30 ب.ظ http://sharab934.blogfa.com/

سلام پسر خو ب

خوبی عزیز

زیاد سخت نگیر همین

منم با اجازه آپ زدم

یه کم متفاوته !!!

خوشحالم میکنی اگه بیایی و دوباره نظرت رو بگی !



سلام

ممنون شما

عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ

که به عمری نتوان دست در آثارش برد

خیلی قشنگ بود خیلی نظرم دادم

مرسی به من سر زدی

غزل دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ http://www.donyaye-elm.blogfa.com

سلام داداشم امین جانم . خوبی عزیزم ؟! توروخدا شرمنده که دیروز نتونستم بیام دیروز دیگه امتحاناتم نموم شد خداروشکر دیگه زود به زود بهت سر میزنم امین جانم . فقط توروبخدا آبجی غزلتو ببخش که اگه دیر اومد . خوب داداشی کلی حرف دارم باهات اول این که اگه اون نظری و که برام گذاشتی و گفتی هیچ کس نخون رو پاک کردم خیالت راحت ... خوب این از این . دوم این که در جواب سوالی که به صورته خصوصی ازم پرسیده بودی باید بگم نه اینطور نیست عزیزم این تصورات نادرست یک سری افراد سودجو که میخوان دنیا رو نابود کنند اما اینطور نیست این نظری هاشون از نظر علمی کاملا نادرست هست و ما خود بشر هستیم که با آسیب رسوندن محیط و نابود میکنیم .اگر باز متوجه نشدی بگو برات کامل تر توضیح بدم عزیزم.. و حالا مسئله سوم این که غلط املایی هست عزیزم تو خیلی لطف داری داداشم من وظیفمه .البته با اجازه:بپسندین ـ پرسید ـ عکسبرداری ـ حوصله ـ واستون ـ جذاب ـ پیغام ـ صمیمیم ـ حوصلش ـ ضرر ـ اذن ـ همراهی ـ می خواد ـ خارج ـ

سلام آبجی جون (گریه)

کجا بودی خیلی ناراحتم (گریه)


داداشی منو تنها نزار من منتظر شما میمونم من زود گریم میگیره آبجی

دیگه هر روز بیا خوب آبجی

فهمیدم بابات سوالی که کرده بودم می خواستم متوعن شم

داداشی با ز املام داغون شد -۶-شدم ۱۴ غلط داشتم ببخشید دیگه به خدا سعی میکنم تو ژست بعدی نمرم بالا تر سه

ممنون آبجی که به من سر میزنی

با تشکر داداش کوچولو آبجی خودم

کوروش دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:19 ب.ظ

سلام....

چند باری میشه که میام اینجا.....

اما جناب عالی یکبار هم نیومدی به کلبه ی زیبای ما....

چراااااااااااااااااااااا......نمیدونم

اما اگه بابت اون نظر خصوصیم ناراحت شدی باید بگم که به گفته ی داش رضا اومدم

وگرنه به من چه.....

بیا خوشحال میشم.....

خوش میگذره.....

سلام ممنون


تاریخ ، یک کتاب ِ قدیمی ست که در آن
از زخم های کهنه ی من یاد می شود

نه داداشی چرا ناراحت شما و آقا رضا به من لطف دارید که منو راهنمایی میکنید یک سوال چرا باید من از شما ناراحت بهشم تازه ممنون که چشمای منو وا کردید

چشم من میام الان میام

شما هم خوش بگذره

رضا (Best Boy) دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:54 ب.ظ http://shirazboys.blogsky.com

سلام داداشی
خوبی
اپ عالی بود
خیلی زیبا مینویسی
مرسی داداش
بای

سلام داداشی

خیلی ممنونم عزیز

خیلی مننونم که به من لطف کردی

مرسیداداشی

ممنون که منو قابل میدونی و به من سر زدی


یا حق

همین

دختری از تبار گل دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:01 ب.ظ http://margeehsas.blogfa.com


الهی عطا کن به فکرم تو نوری


که محصول فکرم دعای توباشد


زیبا بود


به شرطی که قدرت تفکری باشه تا محصولی بده

حق نگهدارت

سلام

کسی که اینهمه سال عاشقش...چه فرقی داشت؟

همینـکـــه عـاشــــق او بـــوده ای و مـی مـانــی

زمیـن به دور مـدار خــــودش نمــی چـــرخــــد

مگـــر مــرا تــو بــه دور خــودت بچـــرخـانـی

مرسی اومدی ممنون

نارنجی پوش دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:05 ب.ظ http://stoneman01.blogfa.com/

سلام امین
بپر کنار که داداشیت امشب شیطون رفته تو جلدش
میدونی میخای چیکار کنم؟
الان بهت میگم
دیدم اول شبه و خیلی حال میده بری کنار حرم
خب من الان اومدم رو به سمت مشهد و ثامن الائمه وایسادم
میخام یه خط مستقِِِِِِِِِِِِِـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم بکشم ازاعماق ته دلم
تا مشهد که من و تو با هم بریم حرم امام رضا(علیه السلام)
ولی یه مشکل کوچولو توی این برآوردی که من کردم وجود داره
مشکلم اینه که خط مستقیم من از سر خیابونتون رد میشه
پس یه زحمت کوچولو میوفته بپای تو
و اونم اینه که باید بیای سر خیابونتون وایسی که سوار دلم بشی
و بعد گازشو بگیریم بریم حرم
راستی ترمز دلم خیلی خوب میگیره
امکان اینکه تو حرم واینسه صفر درصده،پس هیچ نترس
ولی چون خشک میگیره بپا پرت نشی
شال و کلاه کن که اومدم
راستی دلم سرعتش خیلی زیاده
همین الان که راه بیفته5دقیقه دیگه از دریا گذشته و وارد سرزمین اصلی شده
بعدش میمونه زاگرس و البرز که چیزی نیست
پس نیم ساعت دیگه دلم دربست پیش توه
اومــــــــــــــــــــدم
بای مونامی

سلام

داداشی خیلی باحالی به خدا من دارم میرم حرم

منتظرم



من نیم ساعت دیگه حرم هستم داداشی


میدونی کجا که میرم پس به دلت آدرس درست بده بیاد جا خودم

مرسی داداشی

احمدرضا دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ب.ظ http://www.niceboye.blogfa.com

سلام.خوبی ممنونم از اینکه اومدی.ذرس خوندن تو دانشگاه خیلی راهت تر از مدرسست.تو دانشگاه اگه شب امتحانم بخونی پاس میکنی.یه روز میرسه مثل من تموم میکنی بعد قصه میخوری که چقدر زود تموم شد.امروز که آپ کردم گفتم به بچه ها یه ندایی بدم که آپم.دیدم بازدیدا بیشتر شد.از چنین روشی زیاد خوشم نمیاد.بهتره که این سر زدنا یهویی و بی خبر یاشه...

سلام

خیلی خوبه اما نمیدونم چی بگم



منکه واسم امتحان با قیر امتحان واسم فرق نمیکنه چون تو هیچ کدوم شرایت درس نمیخونم

چشم من تو بی دعوت سر زدن من واردم


مرسی اوومدی

ارسلان دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:25 ب.ظ http://11arsi.blogfa.com

سلام امین جون ممنون که اهمیت دادی و من رو از شبحه ای که داشتم مطمئن ساختی
بنظر من هم ما میتونیم دوستای خوبی باشم
نظرت چیه دوست من ؟
دوست دار تو ارسلان
فعلا

سلام

خواهش میکنم ممنون که به من سر میزنی

آقا ارسلان ممنون که منو به عنوان دوست خودتون قبول میکنید

من از خدامه با شما دوست عزیز دوست بشم

مرسی

به امید خدا

از من فراموش نکن باشه؟

جی جی سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:15 ق.ظ

سلام :

خیلی عالیه که بری حرم و یک زیارت ناب بزنی به دلت


ولی یه چیز جالب

توی این اینترنت و وب و وبلاگ نویسی چیزهایی میبینیم که گاهی خنده داره گاهی هم زجر آوره

اما من یه عقیده ی شخصی دارم

و اون اینه که دنیای واقعی اینجاست

می دونی چرا ( البته برای راستگوها)

چون حداقل اینجا داریم واقعیت خودمون رو نشون میدیم

و تمام مدت زندگی داریم ادا در میاریم واسه همه

ولی اینجا چون می دونیم که کسی مارو نمیشناسه اون جوهره ی واقعی رو نشون میدیم

اما چقدر بیچاره اند اونهایی که اینجا هم دارن نقش بازی می کنن !!!!!!

دوست میشن (( مثلا )) بعد میبینن که ای بابا این که بدرد نمی خوره

ولی خدا وکیلی بابا راست بگین

حد اقل یه جا خودتون باشین

برسد به دست .....

این یه حقیقته

بازم بیخیال ......

ممنون که اومدی پیشم

سلام

من که این جا چیزای مینویسم که دوست ندارم کسی تو دنیای واقعی ازش خبر دار بشه

یا با دوستام تو دنیای مجازی درد دلام میکنم که با بهترین دوستم تو دنیای واقعی نمیتونم بکنم

اره منم همین میگم بیایم راست بگیم اما جی جی جون ما باید ببینیم از نظر ما چی راسته

یکی میگه راستی یعنی صداقت در کلام

یکی راستی رو در دیدن یا حرف زدن با طرف مقابل میدونه

یک راستی رو در نو گفتا نوشتار بیان و عمق تک تک کلمات میتونه در کنه

جی جی جون منم اینو قبول دارم اگه هرکی جا خودش بود دنیا گلستان بود تو این شک ندارم اما من خدمم یا شما خودت نیستی چیجوری معلوم میشه
جی جی جون من نمیدونم مثلا چی دلیلی داره که یکی خودش بخواد جای یکی دیگه جا بزنه یکی میاد خودش جا یکی دیگه جا میزنه که پولی دریاره یا مقامی به دست بیاره

حالا یک سوال توی این دنیای مجازی به کسی پول میدن یا مقام

یا مثلل بازم بیخیال..................

من که وظیفم انجام دادم که اومدم به وب شما و شعر زیباتونو خوندم

اما شما به من منت گذاشتید و اومدید

بازم بیخیال................. همین

یا حق

مهران سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:57 ق.ظ

سلام.بای.

سلام


به امید دیدار

غزل سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:29 ق.ظ http://www.donyaye-elm.blogfa.com

سلام به داداش امین خودم .چرا گریه عزیزم؟؟؟؟!!!!! گریه کنی آبجی غزل خیلی ناراحت میشه ها. چشم داداشی من هرروز میام پیشت خوبه ؟ تنهاتم نمیذارم اینو مطمئن باش خوب عزیزم؟! نگران نمره املاتم نباش خودم انقدر باهات کار میکنم تا ۲۰ بگیری. دیگه هم ناراحت نباش خوب ؟ به خاطر آبجی غزل. خوب الانم با اجازت خیلی دیرم شده باید برم دانشگاه اما قبلش گفتم بیام پیش داداشم که اگر تا شب درگیر بودم و نتونستم بیام ازم دلگیر نشه ... منم خیلی دوست دارم داداش کوچولو ...

سلام آبجی جون

مرسی که به من سر زدید به خدا اینو راست میگم از ته ته ته دلم

خیلی دوست دارم خیلی خیلی خیلی

ببخشید بابت املا قبلی این دفع خیلی سعی میکنم که اشتباه نکنم اما ۱۰۰بار میخونم ها اما بازم اشتباه میشه

داداشی خسته شدم از بس که بهم تیکه انداختن

میشه یک جوری قبل از آپ شما بخونی مطلب منو غلطاش بگیری بعد من آپ کنم

بعضیا بهم تیکه میندازن تو از دستی داری غلط مینوسی که مثلا.......

داداشی چکار کنم به خدا تمام سعیم دارم میکنم اشتباه ننویسم

اما نمیدونم ۱۴ غلط از کجا میاد بیرون

من الان آپ ۲ روز هست آماده انتشاره اما از همین زخم زبونا انتشار نمیکنم

دیگه دارم از نوشتن واسه همین املا و زخم زبونای دوستان بدم میاد

چیکار کنم؟

یک پیشنهاد بده که من قبل آپ بدم شما بخونی غلطاش بگیری که دیگه کسی نگه تو بخاطر جزابیت وبت غلط مینویسی

داداشی من موندم غلط نوشتنم جزابیت داره؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

ببخشید خیلی حرف زدم (عزر - ازر- عضر) می خوام به خدا نمیدونم کدومش درسته مسخرم نکنید (گریه)

نارنجی پوش سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:45 ب.ظ http://stoneman01.blogfa.com/

اول سلام که خیلی سلامتی میاره
خوشحالم که کامنتهای من خنده رو روی لبات میاره
ولی این کامنتم یه کم جدیه
چون کمی دلگیر شدم و شاید..........کمی ناراحت
امین خیلی ازت ناراحت میشم اگه منو جزء اون دسته از بچها بگیری که بهت تیکه انداختن
اگه من چند دفعه از املات صحبت کردم چون نوشتنت رو خیلی دوست داشتم
و اگر یه روز اومدم دیدم که همشو درست نوشتی شاید دیگه بهت سر نزنم

امین اینو بهت میگم چون خیلی دوست دارم داداشی
همیشه خودت باش
همونی که هستی و هیچوقت نخاه و سعی نکن اونی باشی که دیگران میخان
بگو من همینم که هستم
بگو هرکی منو فقط برای خودم میخاد....فقط برای اون چیزی که هستم
نه برای اون چیزی که بخواد باشم من درخدمتشم
آره داداشی اینو بگو
بگو که(هیشکی،هیچکی،حیشکی)کامل نیست
همه نواقصی دارند
بگو که من افتخار میکنم که اگر نقصی دارم اون املامه
بگو خدا رو شکر میکنم که دلم پاکه
بگو خدا رو شکر میکنم که به کسی بدی نمیکنم
بگو خدا رو شکر میکنم که میتونم خدا رو شکر کنم و از اون غافل نیستم
باشه داداشی

اول کامنت گفتم اگه اومدم دیدم اشتباه املایی نداری شاید دیگه نیام پیشت
میدونی چرا اینو گفتم؟
چون اون روز میفهمم که تو خودتو دست کم گرفتی و اونی شدی که دیگران میخان
اون روز میفهمم که خودتو برای خواسته دیگران نادیده گرفتی
اون روز میفهمم که اراده قوی ای نداشتی و در برابر بادها کمر خم کردی
داداشی
داداشی خوبم
داداشی عزیزم


با این باور زندگی نکن


بای مونامی

سلام

داداشی خیلی دوست دارم (گریه)

خیلی خوبی به خدا(گریه)


ببخشید اگه شما رو ناراحت کردم(گریه)

داداشی به خدا نم شمارو دوست دارم و از شما به خدا دلگیر نشدم تازه هر وقت شما نظر میزاشتی واسه من به خدا همه مخندیدم و ۳ ۴ بار میخوندم و هر ۳ ۴ بارش واشم جزاب بود چون واقعا خوشم میومد خیلی با حال بود

داداشی من با آبجی درد دل کردم خوب بعضی از دوستان به من لطف دارن

اما به خدا من از شما ناراحت که نیستم هیچ خیلی هم با شما دوستم
خیلی

چشم داداشی من خودم هستم به خدا چشم شما هم بیا باشه

مرسی ممنونم از شما

مرسی داداشی

ازین کلمه خوشم میاد هر جورم اشتباه بنویسی بازم خونده میشه

دوست دارم دوصت دارم دوثت دارم

همین

احسان امو سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:14 ب.ظ

سلام پسر خوبی؟ بیاداستانم رو بخون

سلام

ممنون منو دعوت کردی مرسی

اومدم احسان امو

جی جی سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:13 ب.ظ

سلام عزیز

نه ، ن روی سخنم اصلا با شخص تو نیست

اصلا !

من نمی گم کی داره دروغ میگه و کی راست

چه فرقی میکنه!!!!


تو داری درد دلهاتو همون طور که خودت گفتی بیان میکنی
من به شعر علاقه مندم دارم وینویسم

یکی به عکس علاقه داره اونجوری کار میکنه و...


اما من شخصا کسایی رو دیدم که دنبال یه چیزهای دیگه ای تو این دنیای مثلا مجازی

میگردن ...

در ضمن اینکه اومدی وب من وظیفت نبوده لطف کردی و اومدی

اما من صداقت رو اینجوری میگم

یا آن بنما که هستی یا آن باش که مینمایی


موفق باشی ....

زیاد سخت نگیر

بیخیال..........

سلام

ممنون مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد