دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست

هنگامی که دری از

 

 

خوشبختی به روی

 

 

ما بسته میشود،

 

 

در دیگری باز

 

 

میشود ولی ما

 

 

اغلب چنان به در

 

 

بسته چشم

 

میدوزیم که درهای

 

 

باز را نمیبینیم !!

 

سلام

 

چیزی برای گفتن نیست پس سکوت بهترین و زیبا ترین واجه

 

 

 

واجه نه

 

 

بهتریم  حرکت فیزیکی برای  اعتراض هست

 

 

 

شاید بگن سکوت علامت رضایت هست

 

 

اما صد در صد  تکذیب  میکنم

 

 

 

سکوت وقتی انجام میشه که دیگه در مقابل زور کم میاری

 

 

این قانون من بوده

 

 

 

و خیلی  چوب این قانون رو خوردم

 

 

 

اما نمیتونم  من نمیتونم   سرکش باشم

 

 

نمیتونم از حقم دفاع کنم

 

 

سکوت من = تسلیم  من هست

 

 

نه رضایتم

 

عشق نمی پرسه اهل کجایی ، فقط میگه تو قلب من زندگی می کنی . عشق

 

 

 

 

 

نمی پرسه چرا دور هستی فقط میگه همیشه با من هستی . عشق نمی پرسه

 

 

 

 

که دوستم داری فقط میگه: دوستت دارم

 

 

 

 

 

درشهرعشق قدم میزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خیلی تعجب کردم تاچشم

 

 

 

 

کارمی کردقبربودپیش خودم گفتم یعنی این قدرقلب شکسته وجودداره؟یکدفعه

 

 

 

 

 

متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهای روی قبرراکنارزدم که

 

 

 

 

براش دعاکنم وای چی میدیدم باورم نمیشه اون قلبه همون کسیه که چندساله

 

 

 

 

پیش دله منو شکسته بود .

 

 

زندگی چیست؟ زندگی مانند اتوبوس شلوغی است که جایی برای نشستن

 

 

نیست و وقتی خلوت میشود و می خواهی بشینی راننده داد می زند پیاده شوید

 

اخر خط است .

 

عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا

 

 

 

 


عشق یعنی مهر بی اما ، اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر

 

 

 

عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست

 

 

 


عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو

 

 


عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛ عشق یعنی گنگی گویا شده

 

 


عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛ عشق یعنی ماهی راهی شده

 

 


عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛ عشق صیادی بدون تیر و دام

 

 


عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛ عشق یعنی گل به روی شاخه ها

 


عشق یعنی از بدیها اجتناب ؛ بردن پروانه از لای کتاب

 

 

 

 


در میان این همه غوغا و شر ؛ عشق یعنی کاهش رنج بشر

 

 


ای توانا ، ناتوان عشق باش ؛ پهلوانا ، پهلوان عشق باش

 

 


ای دلاور ، دل به دست آورده باش ؛ در دل آزرده منزل کرده باش

 

 


عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر ؛ واگذاری آب را بر تشنه تر

 

 


عشق یعنی ساقی کوثر شدن ؛ بی پر و بی پیکر و بی سر شدن

 

 


عشق یعنی خدمت بی منتی ؛ عشق یعنی طاعت بی جنتی

 

 


گاه بر بی احترامی ، احترام ؛ بخشش و مردی به جای انتقام

 


عشق را دیدی خودت را خاک کن ؛ سینه ات را در حضورش چاک کن

 


عشق آمد خویش را گم کن عزیز ؛ قوت ات را قوت مردم کن عزیز

 


عشق یعنی مشکلی آسان کنی ؛ دردی از درمانده ای درمان کنی

 


عشق یعنی خویشتن را گم کنی ؛ عشق یعنی خویش را گندم کنی

 


عشق یعنی نان ده و از دین مپرس ؛ در مقام بخشش از آیین مپرس

 


هرکسی او را خدایش جان دهد ؛ آدمی باید که او را نان دهد

 


عشق یعنی عارف بی خرقه ای ؛ عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای

 


عشق یعنی آنچنان در نیستی ؛ تا که معشوقت نداند کیستی

 


عشق یعنی ذهن زیباآفرین ؛ آسمانی کردن روی زمین

 


عشق گوید مست شو گر عاقلی ؛ از شراب غیرانگوری ولی

 


هرکه با عشق آشنا شد مست شد ؛ وارد یک راه بی بن بست شد

 


کاش در جانم شراب عشق باد ؛ خانه جانم خراب عشق باد

 


هرکجا عشق آید و ساکن شود ؛ هرچه ناممکن بود ممکن شود

 


در جهان هر کار خوب وماندنیست ؛ رد پای عشق در او دیدنیست

 


شعرهای خوب دیوان جهان ؛ سر عشق است و سرود عاشقان

 


آری.عشق رمزی در دل است.شرح و وصف عشق کاری مشگل است

 


عشق یعنی شور هستی در یک کلام




 

همین

 

یاحق







مهم اینه  این مطلب پایین  حقیقت   هست 

هر برداشتی کردید   ازاد  هستید!!!



پسر به دختر گفت:دوستم داری؟!



 

اشک ازچشمای دخترجاری شد،می خواست

 بره که پسردستشو گرفت و اشکاشو پاک کرد

و گفت:اگه دوستم نداری اشکال نداره مهم

اینه که من دوستت دارم و طاقت دیدن اشکاتو

 ندارم...

دخترسرشو پایین انداخت و گفت:میدونی

 چیه؟من دوستت ندارم...من...من بدجوری

عاشقت شدم...

پسر دستای دخترو رها کرد و باقیافه ای غمگین

 از دختر جدا شد.

دختر فریاد زد:مگه دوستم نداری؟؟!چرا داری

 میری؟

پسرجواب داد:چون دوستت دارم می خوام

 تنهات بذارم.

دخترگفت:فکر کنم شنیده باشی که می گن

 عاشقی که تنهاباشه توی دنیا نمی

مونه!!!توکه دوست نداری من بمیرم هان؟؟؟؟!

پسرگفت:اونقدردوستت دارم که نمی خوام به

 خاطر من مرتکب گناه بشی!چون

میگن عشق یه جور گناهه!!!

دختر:اما عشقم پاکه!!

پسر فریاد زد:عشق پاک دیگه هیچ جای دنیا

 پیدا نمیشه............

و پسر برای همیشه دختر و تنها گذاشت دختر
 
 
 هم با تنهایی مُرد





برداشت    آزاد!!!!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد